محل تبلیغات شما

(دفترچه خاطرات سپیده)

(فارسی را پاس بدارید)

سرصف بودیم وطبقمعمول داشتیم سرود ملی را می خواندیم؛که یکهو صدای یک پیرمرد دورگرد را که همیشههمین موقعها به آن اطراف  (مدرسه) می آمدرا شنیدیم، که توکوچه پس کوچه ها داد میزدومی خواند که:کاسه،بشقابیییییییِ،نمکیییییییِ،نون خشکیییییییِ.واین کلام رو مدام تکرار میکرد؛بحدی که ما بچه ها که داشتیم سرود ملی رو می خوندیم به اشتباه افتادیموهمهیکصدا همان آهنگ پیرمرد دورگرد را تکرار کردیم؛بعد ناظم که متوجه اشتباه خوانی ماشد؛آمد پشت میکروفن وگفت: ساکت بچه های بی ادب معلوم هست چی دارید میگید؟!.حواستونو جمع کنید.حالا مجبورید دوباره.(یکهو دوباره صدای آوازِهمانپیرمرد به گوش رسید؛ ناظم حواسش پرت شدو گفت:)بله داشتم می گفتم که از اول بایدسرود کاسه بشقابی رو بخونید.

بچه ها با شنیدن اینحرف همه زدند زیرخنده ناظم که فهمید چه اشتباهی کرده گفت: ببخشید منظورم اینه کهدوباره از اول سرود ملی رو باید بخونید وحواستون فقط به سرود باشه نه به صداهایناهنجار بی کلاس اطرافتون.تمام دیگه حرفی نباشه.

ما هم به حرفش گوشدادیم وحسابی حواسمونو تمام وکمال به سرود ملی امان جمع کردیم؛بالاخره با هر زحمتیبود برنامۀ صبحگاهی را به اتمام رساندیم وبه سر کلاسهایمان رفتیم.تو کلاس که بودیمطبق معمول بچه زرنگها سرشون تو کتابهاشون بودو بقیه هم درحال شیطنت وسروصدا کردنوموشک کاغذی درست کردن وبهم پرت کردن بودند؛با صدای در کلاس همه ازجامون بلندشدیم،آن ساعت زنگ فارسی بود وما منتظر معلم خودمان بودیم که دیدیم مدیرمدرسه با یکخانوم جوان وزیبائی وارد کلاس ما شد.مثل موقعهائی که مدیر می آمد ومی گفت: بچه هااین شاگرد جدیدِ که ازیه شهردیگه ای آمده به شهر ما ومی خواد تو کلاس شما درسبخونه وباهاش مهربون باشیدو تو درساش کمکش کنید.ولی اینبارمدیرمعلم جدیدی را جایمعلم قبلی امان به کلاس آوردو گفت:بچه ها ایشون معلم جدیدتان خانوم نادری هستند کهبه تازه گی ازخارج آمده اند.البته ایشون ایرانی هستند ومدرکشونو از کشور فرانسهآنهم دررشتۀ ادبیات کسب کرده اند واز امروز به بعد ایشون معلم فارسی شما خواهد بودومی دانید که معلم قبلی اتان بازنشسته شده اند ودیگه به کارشون نمی تونند ادامهدهند؛ وما هم از یک نیروی جوان وماهرخواستیم استفاده کنیم وکی بهتر از خانومنادری!!.پس سعی کنید که ایشونو ناراحتش نکنید وخوب به درسها وپندهای ایشون گوشبدهید .

خلاصه پس از سخنرانیمفصل خانوم مدیر،خانوم نادری اول خودش را کامل معرفی کردوبعد نوبت ما بچه ها رسیدکه خواست با تک، تک ما آشنا شود؛بعد ازمعرفی وآشنائی با هم ،خانوم نادری شروع کردبه درس دادن وایشون همانطور که مدیر گفته بود،خیلی با پرستیژ ویا بهتر بگم با کلاسحرف میزد، ومدام درحرفهایش یک تکه کلام بخصوصی داشت که آنهم این بود که می گفت :(فارسی را پاس بدارید). بعضی مواقع هم ما ازحرف هایش سردرنمی آوردیم وازاو میخواستیم در مورد کلماتی که بکار می برد برایمان توضیحی بدهد واو هم با کمال میلقبول می کرد.

چند دقیقه ای از درسدادن ایشون نگذشته بود که دوباره صدای همان پیرمرد دورگرد به گوش رسید؛خانوم نادریبا تعجب گفت:این دیگر چه زبانی هست؟!.یکی از بچه ها که خودش فکر می کرد با مزۀکلاس هست گفت:خانوم اجازه.ما بگیم؟.این زبون زرگری که چه عرض کنم بیشتر زبونمسگری وکاسب کاریِ.

-       حالا چه چیزی دارد می گوید؟!.

-       والا داره نون خشک یا میخره یا میفروشه وعوضش به آدم نمک میده،بعضی موقعهاهم ننه هامون به اونا دمپائی پاره ویا ظرفهای پلاستیکی کهنه میدن جاش یا نمکمیگیرند یا پولشو ویا سبد پلاستیکی نومیدن و.

-       چی؟!.نمک ودمپائی وسبد .یعنی چه؟!.مگر شما از اینها را از مغازهدارها نمی خرید؟!.اینها اصلاً بهداشتی نیستند وبرای بدن شما مضر خواهد بود و.

-       ای بابا خانوم معلم .این حرفها از ما گذشته تا بوده همین بوده.تازه بعضی ازهمین دست فروشها هم آهن آلات ومفرق هم از ما میخرند مثل کمدومیزآهنی وسماور خراب و.در اصل میشه گفت که اینا سمسار،سیارهستند،وبقول باباموناینا همچیو میخوان مفت از ما بردارند ومیبرند یکجائی گرون میفروشند.حالا کجا مادیگه نمی دونیم!!.تازه بعضی ازاینا هم درست نمی تونند کلماتشونو ادا کنند وبهنون خشک میگن ؛ننه خشکی یا نعناع خشکی و.ویا آهن ومفرق را میگن ؛آنی ومرفقی و.

-       شاگردان عزیز،می بینید همۀ ما چگونه صحبت می کنیم،برای همین هم هست کهمی گویم ما ایرانی هستیم وباید(فارسی را پاس بداریم)؛اگراین وضع ادامه پیدا کندحتماً زبان مادری خود را که فارسی هست بزودی فراموش خواهیم کرد واین برای یکایرانی اصلاً خوب نیست یعنی برابر با مرگ تدریجی واین موضوع غیرقابل تحمل است پسشما سعی کنید که هم خودتان درست صحبت کنید وهم به دیگران درست ادا کردن کلمات رایاد بدهید.

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

هم ,کلاس ,بچه ,ها ,فارسی ,خانوم ,بچه ها ,سرود ملی ,را پاس ,فارسی را ,از ما ,خاطرات سپیده فارسی ,دفترچه خاطرات سپیده

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

امام حسن مجتبی علیه السلام پایگاه خبری تحلیلی فیروز پرس Tony's site جولانگاه عشق ☆ مجموعه فرهنگی مذهبی فدک☆ _ •° سازمان مردم نهاد رهروان کوی غدیر°• _☆ هیئت ریحانه الحسین(ع)☆ اصفهان دولت آباد برخوار مجله دانشجویی برنامه ریزی ssigquibawhin Benjamin's style daneshjounews1 وبلاگ تفریحی ما و شما