محل تبلیغات شما

زندگی مرموز

فصل اول

وحید و حمید که دو دوست صمیمی بودند،تصمیم گرفتهبودند که هر طور شده ادامه تحصیل بدهند. این دو دوست در پایین شهر تهران زندگی میکردند و اوضاع مالی خانواده هایشان زیاد خوب نبود.پدر وحید در داروخانه نسخه پیچ وپدر حمید هم یک اوستا نجار بود، ولی هردو درآمدشان کفاف زندگی عیال وارشان را نمیداد؛ منظورم این است که پدر وحید پنج فرزند( دو پسر و سه دختر) داشت که پسر اولشهمان وحید بود که 19 سال داشت و تازه دیپلمش را گرفته بود. برای اینکه پدرش وضعمالی خوبی نداشت وحید از 17 سالگی شروع به کار کرده بود وخرج تحصیلش را می داد.

اولین بارکه به سر کار رفته بود با مخالفت پدر ومادرش روبرو شد وآنها را راضی کرد که در کنار درسش ، کار هم بکند. او صبحها به سرکار و شبها به کلاس های شبانه می رفت واینگونه بود که او با هزار زحمت توانستدیپلمش را بگیرد.

حمید هم دست کمی از وحید نداشت.پدر حمید 4 فرزندداشت( دوپسر و دو دختر) که حمید هم فرزند ارشد بود.حمید هم مثل وحید امرار معاش میکرد.هردوی آنها آماده برای امتحان کنکور شدند.

***

حمید و وحید جلوی دکه ی رومه فروشی ایستادهبودند و در رومه دنبال اسم خود دربخش قبول شدگان کنکور سراسری می گشتند.وقتیاسم خود رادرلیست قبول شدگان دیدند بسیار خوشحال شدند.نابا ورانه به یکدیگر نگاهکردند واشک در چشمان هردو حلقه زده بود،بالاخره زحماتشان به نتیجه رسیده بود،پسیکدیگر را درآغوش گرفته وفریاد خوشحالی سر دادند ومردمی که در اطراف آنها بودند باتعجب به آنها نگاه می کردند.

هرکدامشان جعبه شیرینی خریدند وراهی خانه هایشانشدند.خانواده هایشان وقتی موضوع را فهمیدند خوشحال شدند وجشن مختصری گرفتند.

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

وحید ,حمید ,هم ,پدر ,زندگی ,کار ,حمید هم ,پدر حمید ,پدر وحید ,خانواده هایشان ,می کردند

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

imcleanlaudo Andrew's memory کار دله هنوزم که هنوزه دوسش دارم dark مطالب ارزشمند(خطبه بدون الف وبدون نقطه امیر المومنین علی علیه السلام)و .... کتابخانه عمومی جامع وکیلی زارچ باران مهربانی adljooyan سید جواد ذاکر فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ...