محل تبلیغات شما

(ماجرای آقا ماشالله)

(این قسمت لعنت بر بخت بد من)

آنروز طبق معمولهمیشگی سوار اتوبوس یا همون (سرویس اداره مان)شدم یهو نمی دونم چی شد که بین راهماشین خراب شد و خاموش کرد و دیگه روشن نشد ، فوری راننده سرویس ما به همکارش کهآن هم سرویس همان اداره بود تماس گرفت و جریان را گفت و قرار شد نیم ساعت دیگر بیایددنبال ما و بعد از کلی تاخیر بالاخره سرویس رسید و همه ما را سوار کرد چند دقیقهای نگذشته بود که دیدیم این ماشین هم مثل ماششین قبلی خاب شد و دوباره ما بین راههمانطور هاج و واج مونده بودیم که چیکار بکنیم.

بعضی از دوستان وهمکارهامهم اونهائی که پولدار بودن آژانس گرفتند و بعضی دیگر هم که با موتور کرایه ای یاوانت و. که منم قاطی همون وانت سوارشوها بودم شدیم و رفتیم بطرف اداره مان کهآنهم همگی در ترافیک گیر افتادیم و بجای اینکه ساعت7 صبح به انجا برسیم ساعت 11ظهر به اداره رسیدیم و.تازه گیر رئیس اداره افتادیم که می گفت: حالا شما آقایونهم امروز هم نمیومدین .من موندم من رئیس شما هستم یا شما رئیس من.شما ها همهتوبیخ می شید و وقتی از حقوقتون کم شد اونوقت سر وقت میاید.هی آقای حمیدی.شماچند روز پیش تقاضای وام کرده بودید. همین الان میری امور مالی و وامت منتفی میشود.

آقای حمیدی:قربان.فداتونبشم.من بنده خدا قسط خونه دارم و باید هر ماه به مبلغ 000/000/1 رو بپردازم درصورتی که حقوق من فقط 000/500 تومن که همین هم کفاف زندگی رو نیم ده .

رئیس گفت: مگه مجبوریخونه گرون بخری؟!.(اندازه گلیمت پاتو دراز می کردی).این دیگه مشکل توئه نه من.هر بار یه بونه ای برای دیر آمدنت می کنی امروز هم که خراب سرویس رو بونهکردی.

هرچی آقای حمیدیالتماس کرد بی فایده بود ایتنبار نوبت آقای سعیدی بود.

رئیس گفت: حالا نوبتشماست آقای سعیدی ؟! . شما هم امروز و خرابی ماشینو بونه کردی .در فته 3 رووزرا نیامده بودی اداره . شما دیگه چرا؟!

آقای سعیدی: والاقربان منهم مشکل اجاره خونه دارم و حقوقم هم کفاف زندگی روزمره را هم نیم دهد .چه برسد به دادن اجاره . من همیشه برای پرداخت اجاره هر بار یکی از طلاهای زنمرا می فروشم . و حالا که دیگه زنم طلائی نداره مجبورم برای امرار معاشم در هفته3 روز برای سوپری محله مون کارگری کنم تا بتوانم شکم زن و بچه ام را سیر کنم بقولبابام پسر (تو جیبت شپش هم قلپ می ندازه ) مرد که نباید جیبش خالی باشه!! . بعدهم در هفته یه کمی کمک مالی بهم می کنه البته اون هم در حد (بخور  و نمیر)چون پدرم باز نشسته است و حقوقش از منکمی بیشتر بنابراین به منهم کمک می کند ولی باز هم (هشتمون گرو نه مونه)

رئیس دیگر چیزی نگفتو بعد به من گیر داد: شما آقا ماشالله. شما که همیشه به موقع سر کار حاضر میشدید ولی یکی دو روز شما هم دیر می آیید شما دیگه چرا؟!.

منهم گفتم: قربان یکهفته ای است که بچه ام مریض شده و توبیمارستان بستری هست و پسرم چون خیلی کوچیک وچون منو بیشتر دوست داره مدام بونه میاره که می خواد من پیشش بمونم . منم وقتیاداره تعطیل میشه یکراست به بیمارستان میرم و خانومم هم میاد خونه پیش پسر و دختربزرگترم میاد که برای اونا غذا درست کنه و منم تا خود صبح تا صبحانه پسرم بهشندادم از بیمارستان بیرون نمیام و وقتی هم که می خوام بیام اداره یه آژانس میگیرمو میام ولی این دو روز اخیر چون پول نداشتم که به آژانس بدم و با یک موتورکرایه ای به اینجا آمدم و امروز هم هرطور بود خودمو به سرویس اداره رسوندم . کهاونهم هر دو سرویس اداره ماشینشوخراب شده بود و بعد با همکارای دیگه آنهم دنگی پولوانتو تا اینجا دادیم تازه اونهم چقدر تو ترافیک الاف شدیم.

رئیس وقتی زا منمطمئن شد به یکی دیگه و یکی دیگه گیر داد . یکی از آن ها گفت: والا ما از زنمونخیلی می ترسیم بس که غر می زنه و مدام مبل و میهار خوری و ماشین و.قسطی بخرمتازه همین امروز هم ماشینم خراب شد و گفتم با سرویس اداره بیام که اونم از شانس بدما ماشین خراب شد وماهم با آژانس اومدیم و.

خلاصه هر کسی یک بونهای برای دیر آمدنش داشت و رئیس هم خواسته و ناخواسته همه را جریمه کرد و از حقوقهمه ما کم کرد .

به قول معروف ( خشک وتر باید با هم بسوزه)

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

هم ,اداره ,رئیس ,سرویس ,ای ,آقای ,امروز هم ,سرویس اداره ,که می ,هم که ,آقای سعیدی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

altasappva the number of breaths thearbiburgfe sixdiouredlio specunredis *"* چهل سال شد عمر این انقلاب ...*"* *"* نبیند افولش کسی جز به خواب ... *"* Sheila's life بی اعصابی های یک دیوانه Jessie's notes Dwayne's style