محل تبلیغات شما

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

صبح روزتعطیل بود ومنهوس کردم بجای نگاه کردن به برنامه های تلویزیون،اینبار به برنامه های رادیو گوشبدم.آنروز یه داستان جالب از رادیوشنیدم که الآن می خوام براتون تعریف کنم.

یکروز یه مادر شوهریبود که تازه برای پسرش زن گرفته بود.و همانطور که همه می دانید درقدیم برایعروسها احترام خاصی قائل می شدند،البته هنوز هم در بعضی مناطق کشورمان هست که برایعروسهایشان احترام قائل شوند.منظورم از احترام اینه که.وقتی عروسی به خانۀشوهرمی رود.یکسال اول نباید عروس (دست به سیاه وسفید بزند).یعنی کار نکند وفقطبخوردو بخوابد و.

تو داستان ما هم یهعروسی بود که از این موضوع سوء استفاده کرد سال اول خوردو خوابید وکار نکرد ،سالدوم هم که باردار شده بودو اصلاً کار نکرد وبعد از آنهم که فارغ شده بود بایداستراحت مطلق می کرد ،به قول معروف حسابی(پشتش باد خورده بود)تنبل شده بود.

سال سوم هم آنقدرخوردو خوابیده بود که دیگر حسابی چاق وچله شده بود وحتی نای راه رفتن راهم نداشت.

خلاصه همۀ کارهایخانه افتاده بود گردن خواهرشوهر ومادرشوهرش .این دو هم دیگرازاین بابت خسته شدهبودند وتصمیم گرفتند که کاری بکنند؛خواهرشوهر روبه مادرش کردو.

خواهرشوهر:مامان جونچیکار داری میکنی باز جارو گرفتی دست که چی؟!.اینباربذار من جارو کنم.شما خستهمی شیدشما به اندازۀ کافی کار می کنید.مثلاً به خرید می رویدو بعد میاید تو خونهوسبزی پاک می کنید ،بعد غذا درست می کنید؟!.نه این درست نیست که تمام کارهایخونه رو فقط شما انجام بدین.

مادرشوهر:نهبابا.توهم به اندازۀ خودت به حد کافی کار میکنی. وقتی من بیرون میروم تا خریدکنم تو اتاقهارو جارومی کنی ؛بعد گردگیری میکنی وبعد هم که من میام خونه تازه بهمن تو سبزی پاک کردن کمک می کنی وبعدش ظرفهارو می شوری و.

عروس که مشغول نگاهکردن به برنامۀ تلویزیون بود وداشت همانطور تند،تند تخمه می شکست رو به هردو آنهاکردو.

عروس:ای بابا شما همحالا وقت گیرآوردین .ازجلوی تلویزیون برید کنار دارم سریالمونگاه می کنم.چقدرسروصدا می کنین؟!.اینکه دیگه بحث وجدل نداره.آبجی یه روز نو جارو بکش.ومامانجون یه روز هم تو جارو کن.تمام.

در این موقعمادرشوهروخواهرشوهر با تعجب وعصبانیت بهم نگاهی کردندو.دیگه حرفی برای گفتننداشتند وخواهرشوهر جارو را از مادرش گرفت ومشغول کارشد.بله این دو نتوانستند ازعروسشان کار بکشند و او(عروس)ازآنها زرنگتربود.

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

هم ,تو ,کار ,جارو ,یه ,عروس ,بود که ,شده بود ,برنامه های ,به برنامه ,کردن به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سفر بهار من فروشگاه صورتی ایران مارکت سنتر آموزش کسب و کار الکترونیکی،کسب و کار اینترنتی،سئو و بهینه سازی سایت، بازاریابی مجازی اینترنتی-هانیه غفرانی جهان پرچم،فروش پرچم،تولید پرچم،خرید پرچم،چاپ پرچم، رومیزی،پرچم تشریفات،پرچم اهتز خرازی آوازِ خیال immasgenic جالبترین تاجر چت