محل تبلیغات شما

زندگی مرموز

فصل دوم

بخش ششم

مهلا-کاشکی می شد یه جوری کمکش کرد،ولی چه جوریخودمم موندم چیکار باید کرد؛تازه از کجا پیداش کنیم؟!!.

مادر-واللا من میدونم کجاست البته همون روزآدرسشو از دوستش (همون دست فروشرو میگم)

پرسیدم البته ممکن دروغ گفته باشه؛آخه اونآدرسیرو که داد تو یه محلۀ پرتی بود که بارها از مردوم کوچه بازار شنید بودم کهآنجا محلۀ لاتا وچاقو کشاست که خدایش ترسیدم برم اونجا ؛آخه دختر اونجام جاست کهتو رفتی؟!!.

مهلا-خب به پدرش مگفتی یا حداقل به من میگفتینخلاصه یه جوری پیداش می کردیم.

مادر-می خواستم به باباش بگم ولی ترسیدم.میدونی که.خب اون گفته که دیگه تو این خونه کسی حق نداره اسمشو بیاره، وای بهاونموقع که بفهمه که من دارم یواشکی اون ،دنبال دختر می گردم معلوم نیست اون وقتچه بلایی سرمنو اون دختر بیچاره بیاره ؟.البته نه بگم ازمردن بترسما ولی ممکن کاردست سپیده بده.

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

اون ,البته ,تو ,دختر ,یه ,بگم ,یه جوری ,که دیگه ,دیگه تو ,تو این ,گفته که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

amcanineg lanslitliro موفقیت در کنکور99 ~World Otaku Crazy~ بیمه عمر و بیمه درمان تکمیلی sos موقوفه سرای خان کهنه (بازارطلافروشان یزد) Hollis's info اهل بیت(علیهم السلام) دانلود جدیدترین و بهترین آهنگ ها و مطالب فروشگاه عینک آفتابی فابنر