محل تبلیغات شما

(ماجرای آقا ماشاالله)

(این قسمت ارثیه فرنگی)

3

این آخرین خوابی بود کهآقا ماشاالله دیده بود و.اوائل که این خواب را دیده بود چون اسم وآدرس دقیقِ آنکشور وشهر را نمی دانست.اول شنیده بود که باید دنبال جنگلی پر از درختان سرسبز بِگردد.بنابراین تمام پارکهای شهر تهران را زیرپا گذاشت ولی بی نتیجه بود اصلاً آنقدردرختنداشت که مانند جنگل باشد؛بعد روزهای دیگر هم که شنیده بود دریائی هم درکاراست .پستصمیم گرفت که شهرهای شمالی که درآنجا هم دریا هست وهم جنگل  وهم کوهی که داخلش سوراخی باشد ،سریبزند.البته ناگفته نماند که به هرکجا که می خواست برود همسرش هم با او می رفت وبچهها را به مادر خودش ویا مادر زنش می سپرد.ولی باز هم بی فایده بود هیچ اثری ازآنعلامتهائی که درخواب دیده وشنیده بود پیدا نکرد.آنها تمام کشور ایران را زیرپاگذاشتند ونشانه ای نیافتند.بعد روزهای دیگر در خواب بهش آدرس فلان کشور وفلانشهر را که داد معلوم شد که باید خودشان را برای سفر به خارج ازکشورآماده می کردند.وبماند که دراین سفر چه سختیها که نکشیدند.

آنها چون نمیتوانستند در آن کشور زندگی کنند تصمیم گرفتند که تمام آنچه را که بدست آورده انددرهمان کشور به فروش برسانند.حال از عمارت گرفته تا گنجی که با چه زحمتی بدستآورده بودند.آنها را تبدیل به پول کردند .ولی چون نمی توانستند آنقدرپول زیادرا ازآن مملکت خارج کنند.تصمیم گرفتندکه درآن یکماهی که درآنجا بسر می برندهرروزبه مبلغ اندکی به حساب خود آقا ماشاالله وهمسرش که در ایران بود واریز کنند وبهحدی رسیده بود که دیگر حسابشان پر شده بود وبانک هم قبول نمی کرد .بنابراین بقیۀپولهل را به حساب پدرآقا ماشااالله وهمچنین حساب پدرزنش واریزکرد وبقیه راهم بهحساب 4 فرزندش واریز کرد .ونیمی دیگر را خرج برگشت از سفرخارجِ وهمچنین خرید سوغاتیبرای اهل خانواده وفامیلها یش کرد؛ووقتی به ایران امد بقیۀ پولش را یک ویلای بزرگدرشمال تهران ویک ماشین آخرین مدل گران قیمت هم برای خودش وهم برای همسرش خرید ویکخانه برای پدر خود ویک خانه هم برای پدرزنش خریداری کرد وهمینطور یک خانه هم برایخودش خرید.وهنوز مقداری دیگر از پولش هم باقی مانده بود که اگر تموم عمرش هم بهسر کار نرود بقول معروف تا(7 پشتش)هم ثروت برایش باقی می ماند که حتی بچه ها ونوههایش هم ازآن استفاده بکنند وهیچ احتیاجی هم به سرکار بروند هم نداشتند.آخه کیباورش میشه که با یه خواب طرف آنقدرپولدار بشه که بقیۀعمرش با آن خودشو خانواده اشدر رفاه کامل باشند.واز آنروزبه بعد آقاماشاالله وخانواده اش همیشه به سفر داخلهوخارجه می رفتندو حسابی خوش می گذراندند.ای کاش ماهم ازاین خوابهای شیرینببینیم.نه بابا ما ازاین شانسها نداریم.باید تا دنیا، دنیاست جان بکنیمو حسابیعرق بریزیم تا یه نون حلال بدست بیاریم.


(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

هم ,کشور ,نمی ,حساب ,ماشاالله ,آقا ,بود که ,آقا ماشاالله ,به حساب ,هم برای ,که با ,قسمت ارثیه فرنگی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

siowoolgtemqui شهر رویا كشاورزی و فضای سبز dechamrok گروه تواشیح وهمخوانی بین المللی سیرت النبی كسب درآمد اینترنتی و آسان ، كاملا قانونی باغ رمان - دانلود رمان جدید Karin's info ... خبرنامه بازاریابی