محل تبلیغات شما

(دفترچه خاطرات سپیده)

(ارکست سمفونی)

زهره امراه نژاد

نزدیک عید شده بودوهمه درحال تکاپو بودند ؛خانومها وهمچنین دخترها برای کمک به مادر مشغول خانهتکانی و.بودند، وبعد ازآن هم باید برای خرید عید آماده می شدند.

یکروز که از کار خانهتکانی فارغ شده بودیم منو خانواده ام تصمیم گرفتیم برای خرید عید به بازاربرویم.آنروزچه درخیابانها وچه درپیاده روها آنقدر ازدحام جمعیت بود که حتی((جایسوزن انداختن را هم نداشت))، و حتی از سر کوچۀ ما تا خود بازار نوازنده ها وهمچنین حاجی فیروز ها چه در خیابان و چه در پیاده رو ها مشغول آواز خوانی ونوازندگی خود بودند، و این منظره را با نوازندگیشان زیبا تر کرده بودند؛ ما هم کهپشت ویترین مغازه ای ایستاده بودیم و درحال تماشای لباس ها و کفش ها و . بودیم .در همان موقع سعیده که تا آنموقع دستش در دستم بود، دست مرا تکانی داد و یواشکی بهطوریکه پدر و مادر متوجه نشوند؛ رو به من کرد و گفت: آبجی یه چیزی به فکرم رسید.

-       چی شده؟. چیزیو می خوای؟. لباس یا کفشیو انتخاب کردی؟

-       نه . درباره یه چیز دیگه می خواستم بگم.

-       پس چیه؟.چرا اینقدر یواش صحبت می کنی؟.اونم تو این سرو صدایجمعیت!!

-       دیدی این نوازنده ها و حاجی فیروز ها چه خوب دارن کاسبی می کنن؟!

-       خب که چی؟. اون ها هم باید نون در بیارن دیگه.مگه چه ایرادی دار؟

سعیده کمی فکر کرد وگفت: ایرادی که نداره . ولی من تو این فکر بودم که ما هم یه کاسبی مثل این راهبندازیم.ببین من که تنبک زدن بلدم. تو هم که تازگیا آواز خوندن رو یاد گرفتی وته صدای قشنگی هم که داری. بهتر نیست منو تو هم مثل اینا هنرنمایی کنیم و پولیدر بیاریم؟

-       چی داری می گی؟.این غیر ممکنِ.اونم ما؟!. ببینم کدوم دختری توخیابون نوازندگی کرده و آواز خونده که ما دومیش باشیم؟.تازه اینا آواز مجاز میخونن. ولی من آواز کوچه بازاری قدیمیِ غیر مجاز می خونم.تو می خوای ما رو گیربندازی. نه؟.اینطور نیست؟

-       اولاً که ما می تونیم مجاز بزنیم و بخونیم. کاری نداره که. یه کمتمرین کنیم درست میشه . دوماً . ما می تونیم لباس مردونه تنمون کنیم و یه کلاههم سرمون بذاریم . و سوماً . شایدم حاجی فیروز بشیمو لباس های گشاد قرمز تنمونکنیم و صورتمونم سیاه کنیم و موهامونم توی کلاه قرمز حسابی می پوشونیم.حالا کیمی خواد بفهمه که ما دختریم یا پسر؟

-       ببین. دیگه داری شورشو در میاریا.مثلاً این کار رو هم کردیم.آخه خودت می گی من یه ته صدای قشنگی ام دارم .حالا تو حساب نمی کنی که صدامزنونه ست.اون موقع چی می شه؟!. حتماً گیر میوفتیم.

-       ای بابا.تو چرا اینقدر سخت می گیری؟. یه کم صداتو کلفت کنی درستمیشه.

-       نه خیر انگار تو از مرحله پرتی. مگه می خوام فیلم رو دوبله کنم کهصدامو تغییر بدم؟.ای بابا. صدام موقعی قشنگه که با صدای ظریف و چهچه زدن همراهباشه.اون وقت بیام با صدای کلفت چی بگم؟- و با صدای مردانه زدم زیر آواز- خوشاومدی خونۀ ما . هاهاهاهاها.

سعیده با پوز خند وتعجب گفت: ای بابا. صدات چقدر شبیه بابانوئل شده.ای کاش همون موقع که کریسمسبود تو می یومدی بجای بابانوئل آواز می خوندی.اینجوری هم تو اولین بابانوئلیبودی که تو شهر آواز می خوندی!. هم خیلی جالب می شدها!!

-       ای خدا بهم رحم کن تا از دست این بچه دیوونه نشدم .((خدا یه عقلی بهتو بده و یه پول کلونی هم به من)) .آهای آیکیو . اینقدر از مغزت کار نکش منفجرمیشه ها.زود بیا لباس و کفشتو انتخاب کن بریم.- ناگهان متوجه شدم که از مادر وپدرم عقب افتادیم پس روبه سعیده کردم و گفتم- زود بیا تا اونا رو گمشون نکردیم.اون موقع است که به جای بچه های گمشده ما رو ببرن برای گدائی و دستفروشی ازموناستفاده کنن. نه خواننده و مطربی.

واقعاً سعیده راست میگفت؛ هر جا رو چشم می انداختی، یک نوازنده در حال نوازندگی بود، از دایره زنگی وتمپو گرفته تا ویلون و گیتار و . هرکدام از نوازندگان در گوشه ای از خیابان وپیاده رو ها در حال نوازندگی یا به قول سعیده ( کاسبی) خود بودند.

چه شهر شادو در عینحال غمگینی هست.

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

تو ,هم ,        ,ها ,رو ,یه ,ها و ,کنیم و ,که ما ,ای بابا ,با صدای ,سپیده ارکست سمفونی ,خاطرات سپیده ارکست ,دفترچه خاطرات سپیده

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Christine's blog پروژه,تحقیق آمار دوم و سوم دبیرستان پیش دبستان و دبستان غیردولتی پسرانه خِرَدوَرزان پایه اول تا ششم ابتدایی2- رضایی(چمران) اهل بیت علیهم السلام «ثقل اصغر» teselyri Winifred's life دانلود مقاله ، کتاب ، جزوه و تحقیق "معرفی بیت کوین و روش های استخراج و کسب درآمد از آن" تست کد ها