محل تبلیغات شما

(طنزک عیدانه سال 99)

این قسمت

(سوروساط عیدانه)

هرسال اینموقعها کهمی شد؛منظورم نزدیک بهار که می شد پرنده ها دوباره به جاهای یا بهترِ بگم بهلانه های قبلی اشان برمی گردند؛ البته هرساله بعضی از پرنده ها به تراس خانۀ ما همسری می زنند، ومنهم برای آنها مقداری خرده نان ویا کمی برنج از شب قبل پخته شدهجلوی آنها می ریزم وآنها هم از غذاهای من خوششان می آید واستقبال هم می کنندومشکلی هم تا بحال پیش نیامده بود؛ولی امسال هم مثل سالهای پیش برای پرنده هاالبته در سه وعده روزانه غذا برایشان می گذاشتم .البته تعجب منهم ازاین بود کهامسال چرا اینها انقدر غذا زیاد می خورند؟!. ویا اینکه چرا انقدر زود غذاشونوتموم می کنند؟!. مگه کسی دنبالشون کرده ،شاید هم قراری چیزی دارند وزود باید بهسر قرارشون برند؟!.

یکروز تو همین گیرودار غذا دادن به پرنده ها بودم که وقتی کارم تمام شد سریع برگشتم به اتاق تا زودترفکر غذا برای خودمون کنم که یکهو با صدای جیغ فرا بنفش پسرکوچیکِ روبرو شدم ،سریعخودم رو به تراس رسوندم و گفتم:چی شده؟.چرا جیغ می زنی؟.پسرم که به لکنتافتاده بود؛ بهم حالی کرد که اومده بوده به گلها آب بده که یکهودیده یک موش پرندهروی زمین افتاده.حسابی با حرفش جا خوردم وبا عجله او را کنار زدمو رفتم ببینم کهاون حیونِ عجیب الخلقِ چیه؟!.منهم یک جیغ محکمتری از جیغ پسرم فراتر ورساترکشیدم ،که داشت روده هام پاره می شد وبا این جیغ من تمام اهل خانه سراسیمه به تراسآمدندو جویای حال من شدند وبا دادو فریاد گفتم: یک خفاش اومده تو تراس درو ببندیدتا کرونا نگرفتیم ازش.وشروع به لرزیدن کردم وتوی اتاق غش کردمو روی زمین ولوشدم.

وقتی بهوش آمدم دیدممأموران آتش نشانی به خانۀ ما آمدندو خفاش رو گرفتندو بردند وبیرون خانه پرش دادندکه برود پی کارش وبه منهم گفتند :پشت خانۀ شما یک مزرعه پر از دارو درخت هست واینااز اونجا آمدند .لطف کنید دیگر به آنها غذا ندهید.منو میگی حسابی از این حرف اوجا خوردم ولی چیزی نگفتم.بعد که او رفت به بچه ها گفتم کی این مأمورهای آتش نشانیرو خبر کرده بود؟.واون از کجا می دونست که من به پرنده ها غذا می دم.معلوم شدتمام قضایا رو همسرم باطلاع آنها رسونده و.

خلاصه معلوم شد چراتو این یکی دوهفته اخیرپرنده ها انقدر تند و زیاد غذا می خوردند؟!.نگو که اینخفاشِ بوده که غذاهای منو نوش جان می کرده ومنهم بی خبر از همه جا براش آب وغذا میذاشتم. تازه مأمور گفته بود که خفاشِ از نژاد انگلیسی هست ونمرده بوده وزنده وکمیبی حال بوده.وما فکرمی کردیم که اون مرده .منهم پیش خودم گفتم :خوبِ دیگه کمکرونا به کشور ما اومده بود اینهم (خفاش) بهش اضافه شد؛حتماً خفاشِ پیش خودش فکرکرده اینجا برای ورودش  جشن ومهمانی مفصلیگرفته اند وبهش غذای مجانی می دهند.ولی نمی دانم چقدر بی حال بود .یا غذای منبراش زیادی خوشمزه بوده وحسابی تا می تونسته خورده؟.یاشایدهم به غذاهای من آلرژیپیدا کرده ومسموم شده.هرچی نباشه از فرنگ اومده وغذاهای ایرانی بهش نمی سازه.پس اگر اینطور باشه که باز جای شکرش باقی است بالاخره یکی از ما انسانها تلافیاین بیماری کرونا رو سرش اوردیم.

ولی من موندم چجوریاین خفاش از انگلستان به ایران اومده؟.معلوم دیگه پرنده ها که مثل ما انسانهااحتیاج به ویزا وپاسپورت و شناسنامه وکارت شناسائی و. ندارند؛مثلاً خودمون ماانسانها اشرف مخلوقاتیم و. ولی بنظر من این پرنده ها هستند که اشرف مخلوقات بهحساب می آیندنه ما!!.چون آنها بدون هیچ اجازه ،یا ترس از کسی یا چیزی چه در زمینوچه درهوا ی خدا همیشه آزادانه به هر کجا که بخواهند می روند وبه قول معروف(( همۀدنیا سرای من است))البته برای آنها نه ما .

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

ها ,پرنده ,غذا ,هم ,رو ,کرده ,پرنده ها ,ما انسانها ,به تراس ,بود که ,غذا می ,قسمت سوروساط عیدانه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ocbehkeenit Geraldine's page دانلود فایل صوتی حقوق - دسته‌بندی فایل صوتی حقوقی - فایل های صوتی حقوق و آزمون های حقوقی 98 اخبار دنیای فناوری گوشی ها موبایل marusolu korean45 tripunonka دلنوشته های من areruser cizadcumphen