محل تبلیغات شما

(طنزک عیدانه سال 99)

این قسمت

(تعطیلات در ویلای شمال)

قرار شد یکروزبا تفاقخانواده برای دیدوبازدیدعید به خانۀ یکی از اقوام دور پدری ام(پسر،پسرخالهاش)برویم با اینکه ما هیچوقت رفت وآمدی با آنها نداشتیم؛ولی با اینحال پسرخالۀپدرم با اصرارزیاد از پدرم قول گرفت که برای آب وهوا عوض کردن به ویلای پسرشبرویم،بنابراین پدرو مادر بناچار دعوت او را پذیرفتند. به قول پدرم که می گفت: ((هم فال وهم تماشا)).

خلاصه بعد از اینکهبه تمام فامیل سری زدیم؛روزبعد یعنی روز یازدهم فروردین صبح خیلی زود وقتی هواتاریک بود، یعنی حدودای ساعت 4 صبح بود،که همۀ ما آمادۀ حرکت شدیم؛البته با ماشینخودمان رفتیم.تا وسطهای راه که هوا روشن ترشده بود،جاده کمی خلوت بود. چند ساعتیکه گذشت ناگهان جاده بطورغیرمنتظره ای شلوغ ترشد،بحدی که ماشینها کیپ هم درحرکتبودند وگاهی هم مدت زیادی می ایستادند وکم،کم جلو می رفتند .آنروز از ساعت 4 صبحتا 11 شب در ترافیک سنگینی بسر بردیم،وما بچه ها هم که پاک حوصله امان از یکجانشستن بسرآمده بود؛مدام سر مادرو پدرمان غُرمی زدیم ؛یکی گرسنه ویکی تشنه ویکیدیگر هم دستشوئی لازم بودیم؛تو این اوضاع هاگیرواگیری پدرو مادرهم حسابی کُفری شدهبودند ومدام سر ما داد می زدند؛هرطوری بود مادر برای ساکت کردن ما مقداری هله،هوله ای داد؛ولی دستشوئی لازم را باید چکار می کردیم ؟

خلاصه مادر به پدرمپیشنهاد داد که :این ترافیک که حالا،حالاها باز نمی شود ،تو همینطوری یواش ،یواشبرو منهم بچه ها رو ببرم همین گوشه وکناربرای دستشوئی.راستی اون گالون آب رو همبده که اونا خودشونو باهاش بشورند.پدرم گفت:حالا هول نشی وبچه ها رو پرتشون کنی تودره .اونطرف هم که کوهِ .خلاصه مواظب خودتون باشید.مادرنیش خندی تحویل پدردادو ما را از ماشین پیاده کرد و.

بالاخره جای مناسب رابرای قضای حاجتمان پیدا کردیم وبعد از اتمام کار بطرف ماشین پدر که کمی جلوتر رفتهبود ،رفتیم. چند ساعتی طول کشید تا جاده باز شد،وماشینها کمی تند تررفتند؛بالاخرهساعت 11 شب به مقصد رسیدیم؛تازه دردسر ما از اینجا آغازشد که آدرس را بلد نبودیم وباآدرسی که درگوشی مبایل پدرم بود آنرا به هرکسی نشان می دادیم ؛نشانی های مختلفی رابه ما میدادند که ما را بیشتر سر درگم می کردند.بالاخره با هر زحمتی بود ؛آنهمساعت 12 شب آدرس را پیدا کردیم.

بنده خداها آنها اهارذ منتظر ما بودند، ولی با این ترافیک سنگین آنهم درشب عید معلومِ دیگه جادهچقدر شلوغ می شود؛خلاصه که شام را برای ماگرم نگه داشته بودند وخودشان شامشان راخورده بودند.ماهم که خیلی گرسنه بودیم ((دلی از عضا درآوردیم))وبعدش آنها خواستنداز ما پذیرائی کنند که پدرو مادرمان گفتند:که هیچ احتیاجی به اینکار نیست ؛ما خیلیخسته شدیم وحسابی خوابمان می آید.آنها هم بساط رختخواب را برای ما فراهم کردند وماهم از خستگی زیاد زود بخواب رفتیم؛صبح که چه عرض کنم بقول مادرم تا لنگِ ظهرخوابیدیم .البته مادرم چه شب زود می خوابیدو چه دیر فرقی براش نمی کرد؛ اوهمیشهصبح زود به موقع ازخواب بیدارمی شد، وبساط صبحانه را آماده می کرد ؛اینبار هم صبحزود بیدارشدوبه اهل خانه کمک کرد تا بساط صبحانه را درست کنند. وقتی ما بیدار شدیمپسر ،پسر خالۀ پدرآمد وما هم صبح بخیر یا بهتر بگم ظهر بخیری به ایشان وخانومشگفتیم ،واوهم در جوابمان گفت:اشکالی نداره حداقل ناهار وصبحانه اتان یکی شد.بیاییدسر سفرهغذا حاضره.ماهم رفتیم دیدیم که سفرۀ دورو درازی پهن کرده که توی آن از کرهوپنیر وسرشیرمحلی وعسل طبیعی ومربای بهارنارنج خانگی گرفته تا آش رشتۀ محلی وکتهکباب خانگی که بویش تمام اتاق را فرا گرفته بود وهمچنین سالد وسبزی که به گفتهخودشان از باغچۀ خانه چیده شده بود در سفره نمایان بود. ما هم که ازمهمان نوازیآنها به هیجان آمده بودیم مشغول خوردن شدیم.

آنروز به سیروسیاحتدر ویلای بزرگ آنها وهمچنین گشت وگذار در کنارساحل وآب تنی ما بچه ها وپدروپسر،پسرخاله وهمچنین پسر خالۀ پدرگذشت. فردای آنروز که روزسیزده بدر بود خواستیمبرگردیم به شهرمان تهران که میزبان مان نگذاشت وبا کلی اصرارما را راضی کرد کهامروز اصلاً صلاح نیست که برگردیم وحتماً باز تو ترافیک می مانیم .چون همه هم همینفکر را می کنند که اگر زودتر برگردند جاده خلوت تر هست در صورتی که اینطور کهفکرمی کنند نیست بلکه بدتر هم می شود و.ماهم آنروز سیزده بدر را درکنار آنهاگذراندیم وحسابی به ما بچه ها که خیلی خوشگذشت ،ولی بزرگترها رو نمی دونم ؛حتماًبه اونها هم خوش گذشتِ.

 

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

هم ,صبح ,پدرم ,زود ,ها ,ترافیک ,بچه ها ,را برای ,در ویلای ,هم که ,به ما

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هدف تی وی Thomas's info bayremuta nensquconswe wwithrannesea نکات ارزشمند یار مهربان bueplemcecon contekingfern TECH SHOW