محل تبلیغات شما

(طنزک عیدانه سال 99)

این قسمت

(پیک نوروزی)

این پیک نوروزی همبرای ما دانش آموزان معضلی بود که خدا می داند.

یادم میاد آنموقع هاکه مدرسه می رفتیم 3 یا4 روز مانده به پایان سال ومی خواست سال نو ویا همان بهاریا به قول ما ایرانیان عید نوروز از راه برسد؛معلّمهای عزیز لطف می کردند واینتعطیلات را برای ما دانش آموزها زهر مار می کردند وکل سؤال ها رو که می دادند بایدجوابشان را با مداد می دادیم؛تازه به غیرازآن تکالیف هم ازهمۀ درسها  سر جای خودش بود؛انگار می خواستند که به ما بچهها نامۀ اعمالمان را بدهند،وازما می خواستند هرروز یکی از تکالیف درسی را بنویسیم.

مثلاً روز اول عید ازاول کتاب ریاضی تا آنجا که درس داده بودند، آنهم با مداد.روز دوم درسعلوم.وروزهای بعد هم به ترتیب درس اجتماعی،تاریخ،جغرافی،حرفه وفن و.وروز سیزدهبدرهم که روز گردش در طبیعت بود،هم کل پیک نوروزی را باید می نوشتیم.

آخه نمی دونم اینمعلّمهای عزیز فکرنمی کنند تواین مدت این بچه های بدبخت فلک زده می خواهند کمی مخشان استراحت کند یا بخواهند به دیدوبازدید بروند کِی وقت می کنند تکالیف شان رابنویسند.

خلاصه بعضی از بچه هاهم که منهم جزوشان بودم همان 3 یا 4 روز مانده به عید وکمی هم یکی دو روزاول عیدبه تمام تکالیف مان رسیدگی می کردیم وبقیۀ روزهای عید را به تفریح ودیدوبازدید عیدمی پرداختیم؛ومثلاً خودمان زرنگی می کردیم؛ولی اولش ما نفمیدیم معلّم از کجا میفهمید که ما زودتر تکالیف مان را انجام می دهیم؟!. بعد کلی جریمه می شدیم.

یکروز یکی ازبچه هااین موضوع فهمیدن زود نوشتن ما را ازش پرسید واو هم درجواب گفت: والا ازشما خنگ ترتو دنیا پیدا نمی شه شما فکرنمی کنید که چرا بهتون گفتم با مداد مشقهاتونو بنویسید؟. چون اگر زودتر از این 13 روز نوشته بشود،خب به مرورزمان این نوشتها کم رنگ ترمی شود واین امر باعث می شود بچه های تنبل را از زرنگ تشخیص داد.

بعضی از ما هم کهاینو از معلّم شنیدیم ازسال دیگر تصمیم گرفتیم مشقها مونو پر رنگ تر بنویسم تامعلّم متوجه نشودوخواستیم با اینکار به معلّم کلک بزنیم که بازهم نشد که بشه وبازهم معلّم فهمید واینبار جریمۀ سختری را برای ما در نظر گرفت وگفت: می بینم کهبازهم بعضی ها تقلب سال پیش را البته بهتر انجام دادند.اینبار برخلاف سال گذشتهپر رنگ تر نوشتید وبا اینکار بعضی از صفحات دفترتان پاره وبعضی دیگر هم نوشته هاازپشت ورق بعدی برجسته تر شده، چیه انگار داشتند روی ف منبت کاری می کردند ؛آخهمن به شما بچه تنبل ها چی بگم ؟.تا روتون کم بشه.

بعدآمد سر میز بچههائی که اینکار رو کردند وتک به تک گوشمان را گرفت وکشید ویک اردنگی جانانه ای بهتک،تک ما زد وبه مبصر گفت که این چند نفر رو ببر به پیش مدیر تا تکلیف شان رامعلوم کند وبگو چند دقیقۀ دیگه خدمت مدیر محترم خواهم رسید. آنروز بماند که چه بهسرما چند نفرآمد وبعدازکلی تنبیه بدنی همگی به سیاه چال (البته انباری تاریکی کهپراز سوسک وموش بود بیش نبود)ولی ما ازآنجا خیلی می ترسیدیم وهمه اش یه چیز سیاهکه مثل شبح بود را می دیدیم وحسابی خودمان را البته ببخشید که این را می گویم ،خیسمی کردیم. ودیگر بعد از این درس عبرتی برای ما شد که تقلب نکنیم وبه حرف معلّم گوشبدهیم.

(مادرشوهرناقلا وعروس زرنگ)

(مادرشوهر زرنگ وعروس ساده)

(پا را به اندازه گلیم دراز کردن)قسمت دوم

هم ,ها ,بچه ,روز ,عید ,معلّم ,پیک نوروزی ,برای ما ,بعضی از ,می کردند ,رنگ تر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

enisakspir معرفی روحانیون اصلاح طلب bedmitikvia jiportajef زلزله trusapadin روستای تاریخی بند امیر عکس پروفایل خاص جدید و خفن داستان های کوتاه منصور Effie's life